و به یاد سهراب
می نویسم دوباره غزلی
از می و عشق
پشت دیوار همسایه ما،
می زند پیچک تنهایی من
پنجه بر شیشه صبح
و به عشق گل سرخ
شبنمی هدیه از او می گیرم
تا به گلدان بدهم
و به یاد نیما
می نویسم دو خط شعر غریب
از پس فاصله های زندان
و به تقلید گل نو
می سرایم غزلی از از شب و مه
پشت این مه بهاری هم هست
و چکاوک سر آن سرو بلند
می سراید نغمه
من یقین دارم امروز همه قاصدکان
بر سر سبز بلند دشت آزادند
و من و تو در این دشت غریب
باز هم گم شده ایم ...
نظرات شما عزیزان:
خوشحال میشم به منم سر بزنی
شايد از بي تو بودن
صدايشان در نيايد.
از هيچ پراست
ياد تو افتخاريست در دارايي دلم...
پاسخ: سلام ... ما ممنونیم از حضور همیشگی و گرم شما، مطالب زیبایی که واسمون می ذارین و لطفی که دارین. احتیاجی به جبران نبود ... ولی واقعا ممنون خوش باشین